طلبه شهید حسین رستمیان



بسم الله الرحمن الرحیم طلبة شهید: حسین رستمیان» ان الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم باَنّ لهم الجنّه یقاتلون فی سبیل‌الله فیقتلون و یقتلون…» (توبه / 11) بدرستیکه خداوند متعال می‌خرد از مردم و معامله می‌کند با مردم با نفسهایشان و اموالشان و در ازای آن خداوند به آنها بهشت عطا می‌کند پس کشته می‌شوند و می‌کشند. با درود و سلام به امام زمان(عج) و نائب بر حقش امام خمینی و شهدای صدر اسلام تاکنون و اما امیدوارم که این انقلاب به انقلاب حضرت مهدی کشانده شود و عمر امام عزیزمان به درازای آفتاب کشانده شود تا اینکه بعضی از کوردلانی که بعد از شش یا هفت سال جنگ هنوز هم کورند و نمی‌‌بینند که این انقلاب پیروز شده و به پیروزی نهائی دارد می‌رسد و آنقدر خداوند آنها را کور کرده که امیدواریم با کوردلی و کفر از این دنیا بروند و اینجانب از خداوند متعال می‌خواهم که بصیرت کامل و روشنایی در قلب را به من بده و من را در آن دنیا در کنار ائمه و معصومین قرار دهد. و اما پدرم! من ازشما خیلی‌خیلی عذر می‌خواهم که بر خلاف میل شما من بجبهه آمدم و انشاءالله را می‌بخشید و من را حلالم کنید. و مادرم! تو که رضایت به جبهه آمدن من را دادی، امیدوارم که اگر خداوند متعال شهادت حقیقی را نصیب من کند خداوند یک صبر عظیم عنایت بفرماید و شما را در بهشت در کنار فاطمه زهراء و امثالش قرار دهد . مادرم! من خواهشی که از شما دارم اینست که در شهادت من گریه نکنید و حتماً حتماً در عزایم شیرینی پخش کنید و از تمام دوستانم و همدهاتیها طلب مغفرت می‌جویم و من را حلالم کنند و اما برادرانم انشاءالله بعد از شهادت من جبهه‌ها را خالی نگذارید و امام امت و امت امام را یاری کنید. اگر شما آنها را یاری کنید، خداوند شما را یاری می‌کند و وصیتی دارم به خواهرم، خواهرم! من از تو می‌خواهم که زینب‌گونه و فاطمه‌گونه حجابت را رعایت کنی همینطور که در همه نامه‌هایم می‌نوشتم حجاب زنها آنقدر آتش مهم‌تری است بر روی دشمن که نمی‌شود با مقابله رزمندگان کنارهم گذاشت و بقول و گفته امام، عزت و شرف هر زنی به حجاب و عفت اوست و اما خواستم بگویم پدر مهربانم! برای من یکسال روزه و چهار ماه نماز بخوانید و کتابهایم را بین رفقایم تقسیم کنید و پولهای دست برادرم اصغر را هم خرج عزایم کنید و در عزایم شیرینی پخش کنید و همچنین مقداری که در دست شما دارم و برای شب اول قبر 20 عدد نماز وحشت بخوانید و هشت روز روزه قضا ‌دارم که نگرفته‌ام و من از شما می‌خواهم که امام عزیزمان را دعا کنید و طلب پیروزی رزمندگان از خداوند یادتان نرود. از همه قومان و خویشان و رفقا مغفرت می‌جویم و می‌خواهم من را حلال بکنند. شب یکشنبه 23/9/1365 در ساعت 5/6 الی 5/7 کثیر المعاصی حسین رستمیان


روستا زاده‌ای با صفا بود که در آغازین روزهای سال 49 همزمان با شکفتن لاله‌های وحشی بکوان» از توابع شاهرود چشم به زیبایی‌های این دنیای خاکی گشودوبه یمن ارادت بسیارخانواده رستمیان به آقااباعبدالله(علیه السلام) حسین» نام گرفت تا زندگانی و مرگش نیز همچون اودرراه اعتلای اسلام باشد.زیبابودوخوش‌رو و به راستی نام قشنگش زیبنده این نورسیده بود. دوران کودکی را درطبیعت بکروبه دور از هیاهوی شهر و زادگاه خود سپری کرد و چون آسمان پاک آن دیار بزرگ گشت. تحصیلات ابتدایی را به یمن استعداد و هوش خدادادی به سر برد و به کلاس اول راهنمایی رفت. ولی عشق و علاقه حسین به مسایل دینی و تشویق خانواده او را بر آن داشت تا به حوزه برود و علوم اسلامی را فراگیرد. آری، حوزه این بحر بی‌انتهای عشق و معرفت، میکده‌ای که حضور در آن را سعادتی بزرگ می‌طلبد و ماندن و رسیدن به تعالی اوج ایمان را سعادتی بس بزرگ‌تر. در شهریور ماه سال61 قدوم کوچک این بزرگ مرد شاهرودی در مدرسه الحجه» مشهد جای گرفت و نام مقدس طلبه، زینت این نوجوان شاهرودی گشت. یکسال بعد توفیق پیدا کرد تا در مدرسه علمیه حاج آقا نژاد رحل اقامت افکنده و از محضر این مرد باخدای مشهدی کسب فیض کند. او در راه تحصیل علم و معرفت بسیار کوشا بود و عاشقانه و پر تلاش می‌رفت تا آینده‌ای روشن را در راه ترویج اسلام داشته باشد، ولی روح بلند و غیرتمند او غیر از تحصیل، عمل به اندوخته‌های سال‌های مدرسه را نیز دنبال می‌کرد. آری، آن‌روزها کسی نبود که از حال و هوای جبهه‌های غرب و جنوب غافل باشد. حسین نیز می‌خواست تا در پس مشق‌های حوزه و مدرسه، عرفان سرخ را- که فقط در سنگرهای خاکی و ملکوتی جبهه یافت می شد- به دست آورد. صغر سن بهانه‌ای کوچک بود که حسین عزیز را از بزرگترین آرزوها دور می‌داشت. تدبیری هر چند کوچک لازم بود تا این مانع از سر راه برداشته شود و او سرانجام برای اولین بار توانست در عملیات ظفرمند رمضان در سال 64 در جبهه حضور پیدا کند و رقص زیبای جنون در حجله گاه رزم مقدس یاوران خمینی را بنگرد.پس مست آن پیمانه گشت ولبریزاز جام حضور، چهار ماه و نیم در خاک خطرخیز مهران به ادای دین پرداخت. ولی حضور وی در آن دیار نه تنها عطش روح بی‌قرارش را نخواباند که اورابیش ازپیش تشنه حضور کرد. و شلمچه مأوای دلدادگان مشتاق، دومین و آخرین وعده‌گاه حسین و معشوق دیرینه بود.مشهد الرضا (علیه السلام) را به قصد مشهد المهدی(عجل الله تعالی فرجه) ترک گفت و به قصد دیدار یار راهی کربلای 5 گشت. 29 دی ماه سال 65 و صفیر تیری خشمناک و خاک نیلگون شلمچه، همگی حکایت از پرواز حسین داستان ما داشت که سر سپرده و شیدا به حسینیان تاریخ سرخ تشیع پیوند خورد. روحش شاد و راهش پر رهرو باد.»


 شهید حسین رستمیان

  • نام : حسین رستمیان
  • فرزند : سیف ا.
  • متولد : 1349/01/01 در میامی - روستای بکران
  • تحصیلات : زیر دیپلم
  • تاهل : مجرد
  • یگان: سپاه مشهد-لشکر 5نصر
  • مدت حضور : 6 ماه
  • مسئولیت : رزمنده
  • نوع عضویت : بسیجی
  • نوع شغل : (طلبه)
  • تاریخ شهادت : 1365/10/23
  • محل شهادت : شلمچه
  • عملیات : کربلای5
  • محل دفن : میامی روستای بکران
  • نحوه شهادت

    اصابت ترکش به سینه و موج گرفتگی

 


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

پخش کاغذ و مقوا کشفی کاغذ کاهی کرافت پاکت شهرگوهران وبگاه شخصی محمد رجبی پدرام فیضی تولید ملی اعتراض تحلیل روزانه بازار فارکس، بورس و ارز وب سایت تخصصی زمین شناسی استخراجی ... کسب درآمد از اینترنت